اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي کُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً



فاطمه کیست ؟

روایت شده است که هر کس با این زیارت ، حضرت فاطمه زهرا « سلام الله علیها » را زیارت کند و از خدا طلب آمرزش نماید ، حق تعالی گناهانش را بیامرزد و او را داخل بهشت گرداند . ان شاءالله و این زیارت این است :

اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا سَیَدَةِ نِساءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا والِدَةَ الحُجَجِ عَلَی النّاسِ اَجمَعینَ ، السَّلامُ عَلیکِ اَیَّتُها المَظلومَةُ المَمنُوعَةُ حَقُّها ، الّلهُمَّ صَلِّ عَلی امتِکَ وَ ابنَةِ نَبیَکَ وَزَوجَةِ وَصِیَ نَبیِکَ ، صَلوةً تُزِلفُها فَوقَ زُلفی عِبادِکَ المُکَرَّمینَ مَن اَهلِ السَّمواتِ وَ اَهلِ الاَرَضینَ

نوشته شده در سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:,ساعت 23:43 توسط مهدی| |

 

فدک باغ بزرگی بود که در آن خرما فراوان یافت میشد . این باغ بزرگ از دارائی های پیامبر بود که بعد از ایشان به دختر بزرگوارشان حضرت صدیقه طاهره رسید و از اموال شخصی حضرت فاطمه سلام الله علیها و حق مسلم و بدون تردید ایشان به شمار می رفت . فدک از دارایی هایی بود که بدون جنگ و خونریزی به دست پیامبر افتاده بود و شخص رسول اکرم مالک حقیقی آن از طرف خداوند شناخته می شدند و توسط جبرئیل از جانب خداوند فرمان رسید کهآن را به دخترش فاطمه سلام الله علیها ببخشد . پیامبر در زمان حیاتش فدک را به فاطمه بخشیدند اما حضرت زهرا سلام الله علیها قبول نمی کردند و می فرمودند : که شما به آن سزاوارترید وقتی فدک را پذیرفتند از پدر درخواست نمودند که برای اثبات حق ایشان در مورد فدک (البته بعد از پدر) سندی مقرر کند ، به این منظور رسول اکرم مردم را در منزل خویش جمع کردند و حکم الهی را برای آنان بیان نموده و سندی را تنظیم کردند حاکی از این که فدک بعد از ایشان به دخترشان فاطمه می رسد . و پساز شهادت پیامبر فدک برای فاطمه سلام الله علیها  و فرزندانشان به ارث رسید . درآمد سالیانه فدک هفتاد هزار دینار طلا (تا صد و بیست هزار دینار طلا نیز ذکر شده است ) بود که حضرت فاطمه سلام الله علیها  به اندازه نیازشان از آن برداشته و بقیه را خرج یتیمان و مستمندان می کردند .

بعد از گذشت مدتی اندک از شهادت رسول اکرم ابوبکر به فکر غصب فدک افتاد و دستور داد که نماینده حضرت فاطمه سلام الله علیها را از باغ بیرون کنند و کارگزاران خود را در آنجا مشغول به کار کنند . چه زیبا خداوند متعال حال آنان را در قرآن بیان می کند : « کسانی که می شکنند عهد خدا را بعد از محکم بستن و می گسلند آنچه امر خداست و میان اهل زمین فساد می کنند ، ایشان به حقیقت زیانکارانند (بقره 27) » .

در مقابل این اقدام بی شرمانه ابوبکر ، حضرت فاطمه سلام الله علیها ساکت نماندند و اعتراض کردند و خطاب به ابوبکر فرمودند : وقتی که خداوند آیه « آت ذالقربی حقٌه » را بر پیامبر نازل کرد ، من وفرزندانم نزدیک ترین مردم به پیامبر بودیم پس رسول خدا فدک را به من و فرزندانم هدیه فرمود که عمر با حالت اعتراض سخنان حضرت را رد می کرد و بهانه گیری های مختلفی می نمود . حضرت زهرا سلام الله علیها سندی را که پیامبر بر اثبات حق ایشان تنظیم نموده بودند را ملاک قرار می داد اما آن ملعونین با پاسخ های مکرر و تکراری خود می گفتند : پیامبر ارث به جای نمی گذارد . حضرت فاطمه سلام الله علیها با استناد به آیات قرآن فرمود : که آیا سلیمان پیامبر از داود به ارث نبرده است ؟ و یا ذکریا پیغمبر نفرمود که خدایا فرزندی به من عطا فرما تا از من و از آل یعقوب ارث برد ، پس چگونه می شود من از پدرم ارث نبرم .

ابوبکر وقتی در برابر منطق و استدلال حضرت شکست خورد و جوابی نداشت در خواست شهادت کرد و گفت شاهدانی بیاور . نوبت به شهادت اول مظلوم عالم رسیده بود . علی و حسنین از مردان ، ام ایمن و اسماء بنت عمیس از زنان نیز بر درستی سخنان فاطمه سلام الله علیها شهادت دادند . ابوبکر در حالی شهادت آنان را رد می کرد که خود متعرف بر این بود که از رسول خدا شنیده است که فرموده بد : ام ایمن و اسماء از زنان بهشتی هستند . وی شهادت امیرالمومنین و حسنین علیهم السلام که سرور جوانان اهل بهشتند و دو زن بهشتی را بی اساس می دانست . و در مقابل شهادت عمر و عایشه مبنی بر آن که فدک جزئی از اموال مسلمین است را می پذیرفت و می گفت فاطمه سلام الله علیها و فرزندانش غصب فدک را دارند . آیا کسی نبود که قضاوت کند . مگر می شود کسانی که نزدیکترین افراد به پیامبر بودند و در مورد آنها آیه تطهیر نازل شده بود و خداوند آنها را از هرگونه خطا و اشتاه دور می داند دچار اشتباه شوند ابوبکر ادعای آن داشت که درآمد فدک را خرج مسلمانان می کند . پس از مقاومت ابوبکر در برابر ادعای حضرت زهرا سلام الله علیها ایشان صلاح را به آن دیدند که ماجرای غصب فدک به اجتماعات مسلمانان کشیده شود و از آن ها مساعدت خواستند . دسته دسته مردم بر حقانیت زهرای اطهر شهادت می دادند . همزمان با آن حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز در مسجد سخنرانی افشاگرانه ایراد می فرمودند و خطبه می خواندند . ابوبکر خود را در تنگنا دید سندی مبنی بر مالکیت حضرت فاطمه بر فدک نوشت ولی عمر که از توطئه پس گرفتن فدک مطلع بود ، سند را با زور از حضرت زهرا سلام الله علیها گرفت و آب دهان بر آن انداخت و سیلی محکمی هم به صورت زهرای اطهر نواخت و سندی را که توسط ابوبکر به فاطمه زهرا سلام الله علیها داده شده بود را پاره کرد و سوزاند . سران سقیفه حتی برای اسناد و مدارک تنظیم شده توسط خودشان نیز ارزشی قائل نبودند . و این گونه بود که حق مسلم حضرت زهزا سلام الله علیها و فرزندانشان نادیده گرفته شد و بار دیگر حق ، ناحق گردید و به خاندان پیامبر ظلم روا داشتند .

 

نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت 11:4 توسط مهدی| |

 

 

زهرا جان ، اگر آن روز نبودیم تا ریسمان از گردن علی علیه السلام برداریم ، امروز با جان و مال و زبان به یاریت می شتابیم .

فاطمه جان

دیده بر قلب نرم تر از حریرت دوخته ام تا در روز جزا در نگاهت باشم ، چرا که خدایت بر مزار بی نشانت حریری نهاده که روی آن نگاشته شده مهریه ی زهرا سلام الله علیها شفاعت است.

 

 

نوشته شده در شنبه 19 فروردين 1391برچسب:,ساعت 19:6 توسط مهدی| |

در این قسمت به طور خلاصه به ذکر چند مورد ازمعجزات و مشاهدات بانوی بزرگ روزگار می پردازیم که از منظر صاحبان خرد و انصاف قابل تردید نیست و جایگاه ارزشی حضرت زهرا سلام الله علیها را به اثبات میرساند .

 1 . سخن گفتن در هنگام ولادت

حضرت فاطمه سلام الله علیها هنگام ولادت چون بر زمین قرار گرفت لب به سخن گشود و به وحدانیت خدای تعالی ،نبوت پدر ، امامت شوهر و فرزندانش گواهی داد .

2 . مشاهدات غیبی

امام صادق علیه السلام درباره مشاهدات غیبی و کرامات حضرت زهرا در واپسین لحظات حیات آن بانوی شهیده چین فرودند : آن هنگامی که فاطمه سلام الله علیها جان می سپرد ، ساعت بین مغرب و عشا بود . زمان احتضار نگاه تندی کرد و فرمود : سلام بر جبرئیل ، سلام بر رسول خدا ، خدایا با رسول خدا هستم ، خدایا در رضوان و جوار رحمت تو و در خانه سلام هستم . سپس به حاضران فرمود : آیا آنچه می بینم ، شما هم می بینید ؟ حاضران گفتند : ای دختر رسول خدا چه می بینی ؟ فرمود : اکنون اهل آسمان را با موکب ها و هیات های خود می نگرم و نیز جبرئیل را می بینم و رسول خدا را می نگرم که می فرماید : ای دخترم نزد ما بیا ، آنچه که از نعمت ها و رضوان الهی در پیش داری ، برای تو بهتر است .

نوشته شده در چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:50 توسط مهدی| |

از شیخ عباس قمی شهرت و موفقیت کتاب مفاتیح الجنان را در بین دیگر مولفاتش پرسیدند ، ایشان گفتند : این ویژگی از برکت نام مقدس حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است ، زیرا من این کتاب را به نام مطهر ایشان متبرک نمودم و به نیت حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها نوشتم .

نوشته شده در چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:,ساعت 10:19 توسط مهدی| |

السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده

چه تعبیری خدا در نقطه دارد

که تفسیری جدا هر نقطه دارد

به تعداد بهار عمر زهرا

همین اندازه کوثر نقطه دارد

**شهادت اولین مدافع ولایت تسلیت باد**

در این روزها و شب های پاک و نورانی ، اگه مجلس عزای بی بی رفتید و در اندوه مصائب اون حضرت قلبتون شکست و اشکتون جاری شد ، ما رو هم از دعای خیرتون محروم نکنید.

 

نوشته شده در سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:,ساعت 10:50 توسط مهدی| |

مادر عزیزم صدایت دلنشین و زیباست چقدر دوست دارم که این صدای مهربان را همیشه بشنوم . صدای زیبای مناجات و نمازهای نیمه شبت را ، وقتی که برای همه دعا می کنی غیر از خودت ! وقتی حسن ازتو پرسید چرا برای خودمان دعا نمی کنی با صدای آرام بخشت گفتی اول همسایه بعد خودمان !

مادر ، من با صدایت زیبایت آرامش می یابم و ذکرهایت بر صفحه قلبم نور افشانی می کند . دوست دارم هر چه زودتر رخ نورانیت را ببینم . من را در آغوش کشی و برایم سایبانی از آرامش و امید ترسیم کنی . وقتی به حسنین و زینبین محبت می کنی ، وقتی به آنها درس ایثار و از خودگذشتگی می دهی ، من صدای تو را می شنوم و از داشتن چنین مادری به خود می بالم. اما مادر خوبم ، من نگرانم.....

می دانی چرا؟!

وقتی پیامبر به تو فرمود اولین کس از اهل بیت من هستی که به من ملحق می شوی ، من نگران شدم ، می ترسم به دنیا بیایم و تو را نبینم و گرمی دستات را احساس نکنم ! می ترسم به دنیا بیایم و نتوانم روی ماهت را نظاره گر باشم و آن وقت چقدر حسرت می خورم که تو را ندیدم و آن وقت بدون تو و محبت و مهرت چه کنم ؟!

مادر مهربانم مدتی است که گریه غذای روز و شبت شده و جویبار اشک و آه و غصه در زندگیت جاری گشته آن روز که پیامبر را شهید کردند من صدای پدر را شنیدم که به تو گفت : « سخن نگویید آگر می خواهید اسلام پا برجا بماند و هیچ نگویید که چه کسانی پیامبر را مسموم و شهید کردند .» و تو صبر کردی و با گریه هایت کاخ ظلم و استبداد را در هم شکستی .

مادر دلشکسته ام تنها یک چیز را می خواهم به تو بگویم : من دوست ندارم به دنیا بیایم و شاهد رنج و عذاب و سختی تو، پدرم ، خواهران و برادرانم باشم . من از این دنیا بیزارم از روبرو شدن با این مردمان ظالم هراسناکم ..... خدا کند که من قبل از شما ........

صدای در می آید چرا آنقدر محکم در را می کوبند . مادر به پشت در رفته صدایی خشن و ناهنجاری می شنوم : علی کجاست ؟ بگو علی بیاید !. و مادر در پشت در ایستاده و می گوید ننی گذارم داخل بیایید . در را محکم تر می کوبند ، مادرم وحشت کرده است گمان می کنم تعداد زیادی پشت در هستند و فریاد می کشند ........

 چرا اینان ساکت نمیشوند !

بوی دود و آتش می آید ! چه اتفاقی افتاده است ؟!

صدای شکستن در و مادر با تمام وجود در را فشار می دهد . خداوندا باور نمیکنم !!

صدای تازیانه ، صدای سیلی ، خدای من نمی فهمم چه اتفاقی افتاده ، فریاد مادر به ناله تبدیل شده . احساس عجیبی دارم ، احساس رفتن پیش خدا ، صدای آمیخته با درد مادرم را می شنوم : « فضه مرا دریاب محسنم را کشتند » .

و من و مادر از هوش رفتیم .....

چشمانم را باز می کنم خدایا اینجا کجاست ؟! چقدر زیباست !! من در آغوش جدم پیامبر هستم ، پیامبر گریه می کند و من را نوازش می دهد و با مهربانی نگاهم می کند : دیدی با فاطمه عزیز دل من چه کار کردند !!

« خداوندا من از آنها راضی نیستم ، من از آنها راضی نیستم»

نوشته شده در چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:,ساعت 18:32 توسط مهدی| |


Power By: LoxBlog.Com